امیرمحمدامیرمحمد، تا این لحظه: 15 سال و 3 ماه و 15 روز سن داره

عشق مامان و بابا

توصیه های پزشکی پسر

    امیر محمد کمی سرما خورده بود . براش وقت دکتر گرفته بودم . ولی چون  هوا خیلی سرد بود  نمیخواستم ببرمش . پسرک گیر داد که مامانی منو ببر دکتر ...  من مریضم .. ببین سرفه میکنم ... من تب دارم ...آه آه آه ...بریم خانم دکتر دوا بده ... آمپول بزنم خوب بشم ...                          یک فیلمی بازی کرد که بالاخره راضی شدم و با هم رفتیم . هوا بارونی بود. دکتر معاینه کرد و گفت مشکل خاصی نداره ...  به دکتر گفتم : خانم دکتر امیر محمد غذا نمیخوره ... بهش بگید که چی بخوره .....
2 مهر 1390

حرفهای کودکانه

    بابایی وقتی اومد خونه ،خیلی خسته بود . دراز کشید که استراحتی کنه . مشغول کارهای خودم بودم که پسرک صدام کرد .   مامانی شوهرتو خفه کردم ...   دیدی؟ ....   دیدم بالشتشو  رو صورت بابایی گذاشته و داره فشار میده ...   کلی خندیدم ...   بابایی هم برای اینکه به بازی بچه حال بیشتری بده ...   داد میزد:  یکی کمک کنه ... خفه شدم !!!!   امیر محمد هم حسابی حال کرد ...        این کارو چند وقت پیش هم انجام داده بود. یادم که اون موقع حرف ه رو  خ   تلفظ میکرد  و وقتی بالشتو رو سر باباییش گذاشته ب...
25 شهريور 1390

عید قربان

                      صبح روز عید قربان اول به خونه بابابزرگ و مادر جون رفتیم. امیر محمد به همه گفت عید قربونیتون مبارک . با آقا ایلیا کلی بازی کرد .                                      با بابایی هم کباب درست کردند و حسابی به قول خودش کباب ببعی خورد .         تا جا داشت هم عمه جون خدیجه بهش کباب گوجه داد . &nb...
17 شهريور 1390

تعطیلات عیدفطر90

    تعطیلات عید فطر به مدت ۳ روز از تاریخ  نهم لغایت یازدهم شهریور به همراه بابایی و امیر محمد به کتالان رفتیم . هوا بسیار سرد بود . بطوریکه بابابزرگ بخاری روشن کرد.  بقیه اعضای خانواده هم از تهران آمده بودند . فرناز و فرنوش و امیتیس عزیزم به همراه پدر و مادرشون .   به امیر محمد خیلی خوش گذشت . تا میتونست بازی و شیطونی کرد.      بابابزرگ هم به مناسبت عید فطر بزغاله  خرید . حسابی کباب خوری کردیم . امیر محمد و امیتیس از صبح منتظر بزغاله  بودند .                       &n...
12 شهريور 1390

تغییرات رفتاری امیرمحمد

      امروز  ۶ آبان ۱۳۹۰ امیرمحمد ۲سال و ۹ ماهش شده. دارم به تغییرات رفتاری و گفتاریش فکر میکنم .    تا جند وقت پیش یکسری اشتباهات گفتاری داشت. ما میگفتیم: اصطلاحات جدید زبان فارسی از زبان امیرمحمد . مثلا : مامانی تو    بمر   Bemor (بمیر)  تا من بیام بوست کنم زنده بشی .     مامانی سیب زمینی رو  پزیدی (پختی )   .      مامانی بیا با هم این غذاها رو    بپخیم    Bepokhim    (بپزیم )   و بخوریم . مامانی دیدی م...
6 شهريور 1390

دستگاه عابر بانک

       ۲۲ رمضان منزل عمه جون مهناز افطاری دعوت شدیم . تا امیر محمد از خواب بیدار بشه و راه بیفتیم ساعت ۷ شد . چون نزدیک افطار بود خیابونها خیلی شلوغ بود . امیر محمد در حال نگاه کردن به ماشینها و مغازه ها بود ...      یکهو به من گفت : مامانی میدونی این چیه ؟ دیدم به دستگاه عابر بانک اشاره میکنه ...    گفتم : نه چیه     گفت : این عابر بانک .... بابایی میره از توش پول میگیره برا من خوراکیهای خوشمزه میخره ...  من الآن کوچیکم ... هر وقت بزرگ شدم میرم از توش پول میگیرم ... پرسیدم : خوب از توش پول میگیری که چکار کنی ؟  گفت پولهارو میگیرم میزارم تو ق...
2 شهريور 1390

برگ جریمه

       دیشب ۱۱مرداد،  با بابایی مشغول دیدن تلویزیون بودم که امیرمحمد با یه کاغذ تو دستش اومد طرفم ،        کاغذ و به من داد و گفت : مامانی بفرمایید این مال شما...   با تعجب  گفتم : این چیه ؟    جواب داد :  من پلیسم ... شما جریمه شدی ...        با ناراحتی گفتم : آخه آقای پلیس من که خلافی نکردم  برای چی جریمه شدم ؟ .....    گفت : مامانی شما خلاف کردی ؟           پرسیدم : مثلا چه خلافی ؟      رفت تو حالت فکر : &nbs...
12 مرداد 1390

کنسرت

         امیر محمد به موسیقی خیلی علاقه داره . یه وقتهایی به قدری غرق در آهنگ میشه که وقتی صداش میکنیم هیچ واکنشی نشون نمیده ....یا وقتی آهنگ شاد میشنوه فوری پا میشه ، ورجه وورجه میکنه .. به قول خودش میرقصه ... تصمیم گرفتیم به یه کنسرت ببریمش تا از نزدیک ببینه ...                          لطفا روی ادامه مطلب کلیک کنید....             ...
5 مرداد 1390

تور کشتی کاتاماران

         آنتالیا ، شهر ساحل و دریاست؛ روزهای درخشان، مثل خورشید و شب‌های آرام شبیه به مدیترانه ؛ شهری با جمعیت جوان که اولین سکونت‌گاه‌های انسانی ترکیه را در خود دارد؛ شهر هیجان بازی‌های آبی و رستوران‌ها و کافه‌های سنگی....     آنتالیا شهر ورزش‌های دریایی مثل موج‌سواری ، اسکی روی  آب و قایق‌رانی    است. تور کشتی کاتاماران  از مسافران با غذاها و نوشیدنی‌های مختلف و موسیقی زنده، روی دریای مدیترانه پذیرایی می‌کند. در این تور توقف‌های کوتاهی هست برای این‌که از روی صخره‌ها توی آب شیرجه...
3 مرداد 1390

مسافرت با هواپیما

      تیر ماه ۹۰ ، با بابایی و امیرمحمدم با هواپیما به مسافرت رفتیم . سفر خیلی جالبی بود . پسرکم اولین بار بود که سوار هواپیما میشد . پروازمون ساعت هشت و نیم صبح ۱۶ تیر از فرودگاه امام خمینی بود . روز قبل نهارو خونه مادرجون خوردیم و راهی تهران شدیم .  امیر محمد هم به همه میگفت : میخواهیم بریم تورکیه (ترکیه ) شما هم بیایید ...      غروب به خونه خاله جون رسیدیم . پسرکم با دیدن فرناز و فرنوش کلی ذوق کرد. برای انجام تشریفان پرواز باید دو ساعت قبل از شروع پرواز در فرودگاه حاضر میشدیم . اینطوری بود که ساعت پنج ونیم از خونه راه افتادیم و بهمراه  دایی جون ...
2 مرداد 1390